بسم الله العظیم

 

دیده بگشا ای به شهد مرگ نوشینت رضا

دیده بگشا بر عدم، ای مستیِ هستی‌فزا

دیده بگشا، ای پس از سوءالقضا، حسن‌القضا

دیده بگشا از کرم، رنجور دردستان، علی(ع)...

بهرِ مرواریدِ غم، گنجور مردستان علی(ع)...

دیده بگشا رنج انسان بین و سیلِ اشک و آه

کبرِ پستان بین و جامِ جهل و فرجامِ گناه

تیر و ترکش، خون و آتش

خشم سرکش، بیمِ چاه

دیده بگشا بر ستم، در این فریبستان علی(ع)...

شمع شبهای دژم، ماهِ غریبستان علی(ع)...

دیده بگشا نقش انسان ماند با جامی تهی

سوخت لاله...مُرد لیلی... خشک شد سرو سَهی...

زآگهی‌مان جهل ماند و، جهل ماند از آگهی...

دیده بگشا ای صنم، ای ساقی مستان علی(ع)...

تیره شد از بیش و کم، آیینه‌ی هستان علی(ع)...

 

 

شاعر:علی معلم دامغانی

+ دلم برات تنگ شده مولا جانم... کاش بیام تو زائرات گم بشم و دیگه پیدا نشم...